ضرب المثل های فارسی

در این بخش لیست ضرب المثل ها و اصطلاحات رایج زبان فارسی به ترتیب حروف الفبا ارائه گردیده است.

حرف ذ:

ذات نایافته از هستی بخش// کی تواند که شود هستی بخش؟

ذره ذره کاندرین ارض و سماست// جنس خود را همچو کاه و کهرباست

ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود.

حرف ر:

راستی هیبت‌اللهی یا می‌خواهی منو بترسونی؟

راه دزد زده تا چهل روز امنه.

راه دویده، کفش دریده.

رحمت به کفن دزد اولی.

رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست.

رستم است و یکدست اسلحه.

رستم در حمام است.

رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت// نریخت درد می‌ومحتسب زدیر گذشت …   « آصفی هروی »

رطب خورده منع رطب چون کند.

رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد.

رفت به‌نان برسه به‌جان رسید.

رفتم ثواب کنم کباب شدم.

رفتم خونه خاله دلم واشه، خاله خسبید دلم پوسید.

رفتم شهر کورها، دیدم همه کور، من هم کور.

رقاصه نمی‌تونست برقصه می‌گفت زمین کجه.

رنگم ببین و حالمو نپرس.

روبرو خاله و پشت سر چاله.

روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد.

روز از نو، روزی از نو.

روز گار آئینه را محتاج خاکستر کند.

روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد// چرخ بازی‌گر از این بازی‌چه‌ها بسیاردارد

روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیده‌ام.

روزی به قدمه.

روزی ِ گربه دست زن شلخته‌است.

روغن چراغ ریخته وقف امامزاده.

روغن روی روغن میره، بلغور، خشک میمونه.

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی    « عبید زاکانی »

روی گدا سیاهه ولی کیسه‌اش پره.

ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت.

ریش و قیچی هر دو در دست شماست.

حرف ز:

ز آب خرد، ماهی خرد خیزد// نهنگ آن به که با دریا ستیزد    « سعدی »

زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

زبان خر را خلج می‌دونه.

زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌آورد.

زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد. (به‌پای شمع شنیدم زقیچی پولاد…)

زبان گوشت است به هر طرف که بچرخانی می‌چرخه.

زخم زبان از زخم شمشیر بدتره.

زدی ضربتی ضربتی نوش کن.

زردآلو را می‌خورند برای هسته‌اش.

زرنگی زیاد فقر می‌آره.

زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست.

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است(دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگاست…)

زعفران که زیاد شد بخورد خر می‌دهند.

زکات تخم مرغ یک پنبه‌دانه‌است.

زمانه‌ایست که هر کس بخود گرفتار است (تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی…)

زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز.

زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند.

زن آبستن گل می‌خوره اما گل داغستان.

زن از غازه سرخ رو شود و مرد از غزا.

زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو می‌کنه.

زن بلاست، اما الهی هیچ خانه‌ای بی‌بلا نباشه.

زن بیوه را برای میوه‌اش می‌خواهند. (یعنی برای ثروتش)

زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره.

زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری.

زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی.

زن سلیطه سگ بی‌قلاده‌است.

زنگوله پای تابوت.

زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله.

زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره.

زورش به خر نمیرسه پالونش را برمی‌داره. (…پالونش را می‌زنه)

زور داری، حرفت پیشه.

زور دار پول نمی‌خواد، بی‌زور هم پول نمی‌خواد.

زهر طرف که شود کشته، سود اسلام است.

زهر به دندان مالیده  معنا: یعنی بدزبان و بیهوده گو است.

زیراندازش زمین است و رواندازش آسمون.

زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن.

زیر دمش سست است.

زیر دیگ آتش است و زیر آدم آدم. (همان‌طور که آتش آب دیگ را به‌جوش می‌آورد، آدمنیز به وسوسه و تحریک دیگری برانگیخته می‌شود.)

زیر سرش بلنده.

زیر شالش قرصه.

زیر کاسه نیم‌کاسه ایست.

زیره به کرمان می‌بره.

حرف س:

سال به دوازده ماه ما می‌بینیم یکدفعه هم تو ببین.

سال به سال دریغ از پارسال.

سالها میگذره تا شنبه به نوروز بیفته.

سالی که نکوست از بهارش پیداست.

سبوی خالی را به سبوی پر مزن.

سبوی نو آب خنک دارد.

سبیلش آویزان شد.

سبیلش را باید چرب کرد.

سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزم ز درآید.

سخن خودتو کجا شنیدی، اونجا که حرف مردمو شنیدی.

سر بریده سخن نگوید.

سر بزرگ بلای بزرگ داره.

سر بشکنه در کلاه، دست بشکنه در آستین.

سر بی‌صاحب میتراشه.

سر بی‌گناه، پای دار میره اما بالای دار نمیره.

سر پیازی یا ته پیاز؟

سر پیری و معرکه‌گیری.

سر تراشی را از سر کچل ما میخواد یاد بگیره.

سر حلیم روغن می‌رود.

سر خر باش، صاحب زر باش.

سر را با پنبه می‌برد.

سر زلف تو نباشد سر زلف دگری.

سرش از خودش نیست.

سرش به تنش زیادی میکنه.

سرش به کلاش میارزه.

سرش بوی قورمه سبزی میده.

سرش توی حسابه.

سرش توی لاک خودشه.

سرش جنگه اما دلش تنگه.

سرش را پیراهن هم نمیدونه.

سر قبری گریه کن که مرده توش باشه.

سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی.

سر کچل و عرقچین.

سرکه مفت از عسل شیرین‌تره.

سرکه نقد بهتر از حلوای نسیه‌است.

سر که نه در راه عزیزان بود// بار گرانیست کشیدن بدوش   «  سعدی »

سر گاو توی خمره گیر کرده.

سرگنجشکی (کله‌گنجشکی) خورده.

سر گنده‌اش زیر لحافه.

سرم را می‌شکنه نخودچی جیبم می‌کنه.

سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی// که ما هم در دیار خود سری داریم وسامانی.

سرنا را از سر گشادش میزنه.

سرناچی کم بود یکی هم از غوغه اومد.

سر و ته یک کرباسند.

سری را که درد نمی‌کند دستمال مبند.

سری که عشق ندارد کدوی بی‌بار است. (لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است …)

سزای گرانفروش نخریدنه.

سسک هفت تا بچه میآره یکیش بلبله.

سفره بی‌نان جله، کوزه بی‌آب گله.

سفره نیفتاده (نینداخته) بوی مشک میده.

سفره نیفتاده یک عیب داره؛ سفره افتاده هزار عیب.

سفید سفید صدتومن، سرخ و سفید سیصدتومن، حالا که رسید به سبزه هرچی بگی میارزه.

سقش سیاه است.

سگ بادمش زیر پاشو جارو می‌کنه.

سگ باش، کوچک خونه نباش.

سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.

سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو می‌گرفت.

سگ چیه که پشمش باشه.

سگ در حضور به از برادر دور.

سگ در خانه صاحبش شیره.

سگ داد و سگ توله گرفت.

سگ را که چاق کنند هار میشه.

سگ زرد برادر شغاله.

سگست آنکه با سگ رود در جوال.

سگ سفید ضرر پنبه‌فروشه.

سگ سیر دنبال کسی نمیره.

سگش بهتر/به از خودشه.

سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.

سگ گر و قلاده زر؟

سگ ماده در لانه، شیر است.

سگ نمک‌شناس به از آدم ناسپاس.

سگی به بامی جسته گردش به ما نشسته.

سگی که برای خودش پشم نمی‌کند برای دیگران کشک نخواهد کرد.

سلام روستائی بی‌طمع نیست.

سنگ به در بسته میخوره.

سنگ بزرگ علامت نزدنه.

سنگ بنداز بغلت واشه.

سنگ خاله قورباغه را گرو میکشه.

سنگ روی سنگ بند نمی‌شه.

سنگ کوچک سر بزرگ را میشکنه.

سنگ مفت، گنجشک مفت.

سنگی را که نتوان برداشت باید بوسید و گذاشت.

سنگین برو، سنگین بیا!

سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه.

سودا، به رضا، خویشی بخوشی.

سوداگر پنیر از شیشه می‌خوره.

سودای نقد بوی مشک میده.

سودای خام پختن .

سوراخ دعا را گم کرده.

سوزن، همه را میپوشونه اما خودش لخته.

سوسکه از دیوار بالا می‌رفت مادرش میگفت: قربون دست و پای بلوریت.

سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل میفروشه.

سیب سرخ برای دست چلاق خوبه؟

سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده.

سیبی که بالا میره تا پائین بیاد هزار چرخ میخوره.

سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد. (تعلیم معلم بکسی ننگ ندارد)

سیلی نقد به از حلوای نسیه.

حرف ش:

شاگرد اتوکشم، سرد میارم حرفه، گرم میارم حرفه.

شاه خانم می‌زاد، ماه خانم درد می‌کشه.

شاه می‌بخشه شیخ علیخان نمی‌بخشه.

شاه می‌بخشه ولی شاه قلی نمی‌بخشه.

شاهنامه آخرش خوشه.

شب دراز است و قلندر بیدار.

شب سمور گذشت و لب تنور گذشت.

شب عید است و یار از من چغندر پخته می‌خواهد// گمانش می‌رسد من گنج قارونزیر سر دارم

شبهای چهارشنبه هم غش می‌کنه.

شپش توی جیبش سه قاب بازی می‌کنه.

شپش توی جیبش منیژه خانومه.

شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره.

شتر با بارش گم می‌شه.

شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه.

شتر خوابیده‌اش هم بلندتر از خر ایستاده‌است.

شتر در خواب بیند پنبه دانه// گهی لف لف/لپ لپ خورد گه دانه دانه

شتر دیدی ندیدی.

شتر را چه به علاقه‌بندی؟

شتر را گفتند: چرا گردنت کجه؟ گفت: کجام راسته.

شتر را گفتند: چکاره‌ای؟ گفت: علاقه‌بندم. گفتند: از دست و پنجه نرم و نازکت پیداست.

شتر را گم کرده پی افسارش می‌گرده.

شتر سواری دولا دولا نمی‌شه.

شتر که نواله می‌خواد گردن دراز می‌کنه.

شتر کجاش خوبه که لبش بده؟

شتر گاو پلنگ.

شتر مرد و حاجی خلاص.

شترمرغ را گفتند: بار بردار. گفت: من مرغم. گفتند: پرواز کن. گفت: من شترم.

شتر با پیغام آب نمی‌خورد.

شریک اگر خوب بود خدا هم شریک می‌گرفت.

شریک دزد و رفیق قافله.

شست پات توی چشمت نره.

شش ماهه به دنیا اومده.

شعر چرا می‌گی که توی قافیه‌اش بمونی؟

شغال بیشه مازندران را// نگیرد جز سگ مازندرانی

شغال، پوزش به انگور نمی‌رسه می‌گه ترشه.

شغال ترسو انگور خوب نمی‌خوره.

شغال که از باغ قهر کنه منفعت باغبونه.

شغالی که مرغ می‌گیره بیخ گوشش زرده.

شکمت گوشت نو بالا آورده.

شلوار نداره، بند شلوارش را می‌بنده.

شمر جلودارش نمی‌شه.

شنا بلد نیست زیر آبی هم می‌ره.

شنونده باید عاقل باشه.

شنیدی که زن آبستن گل می‌خوره اما نمی‌دونی چه گلی.

شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم.

شوهر برود کاروانسرا، نونش بیاد حرمسرا.

شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد.

شیر بی‌یال و اشکم که دید// اینچنین شیری خدا هم نافرید

آ – ا     ب – چ     ح – د     ذ – ش     ص – ق     ک – م     ن – ی