ضرب المثل های فارسی

در این بخش لیست ضرب المثل ها و اصطلاحات رایج زبان فارسی به ترتیب حروف الفبا ارائه گردیده است.

حرف ب:

با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد.

با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت.

با این ریش می‌خواهی بری تجریش؟

با پا راه بری کفش پاره می‌شه، با سر کلاه.

با خوردن سیر شدی با لیسیدن نمی‌شی.

باد آورده را باد می‌برد.

با دست پس می‌زنه، با پا پیش می‌کشه.

بادنجان بم آفت ندارد.

بادمجان دور قاب چین.

بارون آمد، ترک‌ها به‌هم رفت.

بار کج به منزل نمی‌رسد.

با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هیچکدام هر دو.

بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره.

بازی بازی، با ریش بابا هم بازی.

با سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره.

با کدخدا بساز، ده را بچاپ.

با گرگ دنبه می‌خوره، با چوپان گریه می‌کنه.

بالا بالاها جاش نیست، پائین پائین‌ها راش نیست.

بالاتو دیدیم، پائینتم دیدیم.

با مردم زمانه سلامی و والسلام.

با نردبان به آسمون نمی‌شه رفت.

با همین پرو پاچین، می‌خواهی بری چین و ماچین؟

باید گذاشت در کوزه آبش را خورد.

با یکدست دو هندوانه نمی‌شود برداشت.

با یک گل بهار نمی‌شه.

ببینیم و تعریف کنیم.

بچه سر پیری زنگوله پای تابوته.

بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.

بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.

بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.

بدهکار رو که رو بدی طلبکار می‌شه.

برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند.

برادر پشت، برادرزاده هم پشت؛ خواهرزاده را با زر بخر با سنگ بکش

برادری بجا، بزغاله یکی هفت‌صنار.

برای شکار بچه‌ببر به مغاک ببر باید رفت.

بر آن کدخدا زار باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست

برای کسی بمیر که برات تب کنه.

برای همه مادره، برای ما زن‌بابا.

برای یک بی‌نماز، در مسجدو نمی‌بندند.

برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه.

بر عکس نهند نام زنگی کافور.

برو کشک‌تو بساب.

برو هندوستان مادیون خوب پیدا کن کره شو بستون.

بزک نمیر بهار میاد// کنبزه با خیار میاد

بز گر از سر چشمه آب می‌خوره.

بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده.

بگو نبین، چشممو هم می‌گذارم، بگو نشنو در گوشمو می‌گیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمی‌تونم.

بگیر و ببند بده دست پهلوون.

بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سیسکه، یکیش بلبل.

بمیر و بدم.

بنگر که چه می‌گوید، منگر که، که می‌گوید!

بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده.

به اشتهای مردم نمی‌شود نان خورد.

به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.

به جای شمع کافوری چراغ نفت می‌سوزد.

بهر خران چه کاه برند چه زعفران

به درویشه گفتند بساطتو جمع کن، دستشو گذاشت در دهنش.

به دعای گربه کوره بارون نمیاد.

به روباهه گفتند: شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.

به زبون خوش مار از سوراخ در میاد.

به شتر گفتند غمزه کن زد پالیز را ویران کرد

به شترمرغ گفتند: بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: شترم.

به شتره گفتند: راه رفتنت کجه، گفت: چی چیم راسته؟

به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست .   «سعدی»

به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقادائیم اسبه.

به کچله گفتند: چرا زلف نمی‌زاری؟ گفت: من از این قرتی‌گری‌ها خوشم نمیاد.

به کیشی آمدند به فیشی رفتند.

به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده.

به ماه میگه تو در نیا من در میام.

به مرغشان کیش نمی‌شه گفت.

به مرگ می‌گیره تا به تب راضی بشه.

به هرکجا که روی آسمان همین رنگه.

به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مُرد. گفت: داشت و نخورد؟

به یکی گفتند: سرکه هفت‌ساله داری؟ گفت: دارم و نمی‌دم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر می‌دادم هفت ساله نمی‌شد.

بین همه پیامبرها جرجیس انتخاب کرده

برای خاگینه کلفته بگذار عمه بخفته //برای گریه و زاری بروید عمه را بیاورید

حرف پ:

پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.

پای خروستو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.

پایین‌پایین‌ها جاش نیست، بالابالاها راش نیست.

پز عالی، جیب خالی.

پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمی‌شناسه.

پس از قرنی شنبه به نوروز میافته.

پسرخاله دسته دیزی.

پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.

پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.

پشت تاپو بزرگ شده.

پنج انگشت برادرند، برابر نیستند.

پوست خرس نزده می‌فروشه.

پول است نه جان است که آسان بتوان داد.

پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله.

پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور.

پولدارها به کباب، بی‌پولها به بوی کباب.

پول ما سکه عُمَر داره.

پیاده شو با هم راه بریم.

پیاز هم خودشو داخل میوه‌ها کرده.

پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه.

پیراهن بعد از عروسی برای گل مزار خوبه.

پیرزنه دستش به درخت گوجه نمی‌رسید، می‌گفت: ترشی بمن نمی‌سازه.

پیش رو خاله، پشت سر چاله.

پیش قاضی و معلق بازی.

حرف ت:

تا ابله در جهانه، مفلس درنمی‌مانه.

تابستون پدر یتیمونه.

تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.

تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد.

تا تنور گرمه نون‌و بچسبون.

تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر می‌کنی ننه.

تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود.

تا کرکس بچه‌دار شد، مردار سیر نخورد.

تا گفته‌ای غلام توام، می‌فروشنت.

تا گوساله گاو بشه، دل مادرش آب می‌شه.

تا مار راست نشه توی سوراخ نمی‌ره.

تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن.

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.

تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو وخر.

تا هستم به ریش تو بستم.

تب تند عرقش زود در میاد.

تخم‌مرغ دزد، شتر دزد می‌شه.

تخم نکرد، وقتی هم کرد توی کاهدون کرد.

ترب هم جزء مرکبات شده.

ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد.

تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش.

تعارف آب حمام.

تعارف شاه عبدالعظیمی است.

تعارف آمد و نیامد دارد.

تغاری بشکند ماستی بریزد// جهان گردد به کام کاسه لیسان.

تف سر بالا، بر می‌گرده به ریش صاحبش.

تلافی غوره رو سر کوره در میاره.

تنبان مرد که دو تا شد به فکر زن دوم می‌افته.

تنها به قاضی رفته خوشحال برمی‌گرده.

تو از تو، من از بیرون.

تو بگو ف من میگم فرحزاد.

توبه گرگ مرگه.

تو که نی‌زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد.

تومون خودمونو می‌کشه، بیرونمون مردم را.

توی دعوا نون و حلوا خیر نمی‌کنند.

حرف ث:

ثنای خویش گفتن بود از تهی‌میانی .  «نظامی»

ثوابت باشد ای دارای خرمن// اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی   «حافظ»

ثواب راه به‌خانه صاحب خود می‌برد.

حرف ج:

جا تره و بچه نیست.

جاده دزد زده تا چهل روز امنه.

جای سوزن انداختن نیست.

جایی نمی‌خوابه که آب زیرش بره.

جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته.

جلوی آب رودخانه را می‌شود گرفت، جلوی حرف (دهن) مردم را نه.

جواب ابلهان خاموشیست.

جواب‌های، هویه.

جوانی کجائی که یادت بخیر.

جوجه را آخر پائیز می‌شمرند.

جوجه همیشه زیر سبد نمی‌مونه.

جو دادن خر تو کتل (کوتل) فایده نداره.

جون به عزرائیل نمی‌ده.

جهود، دعاش را آورده.

جیبش تار عنکبوت بسته.

جیگر جیگره، دیگر دیگره.

جهان دیدن به از جهان خوردن است.

حرف چ:

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.

چار دیواری اختیاری.

چاقو دسته خودشو نمیبره.

چاه‌کن همیشه ته چاهه.

چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی.

چاه نکنده منار دزدیده.

چرا توپچی نشدی.

چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.

چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.

چشیده خور بدتر از میراث خوره.

چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.

چشمش آلبالو گیلاس می‌چینه.

چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه.

چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه.

چنار در خونه‌شونو نمی‌بینه.

چنین است رسم سرای درشت

چوب خدا صدا نداره، هر کی بخوره دوا نداره.

چوب دو سر طلاست.

چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه.

چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.

چو به گشتی، طبیب از خود میازار// چراغ از بهر تاریکی نگه‌دار.» (…که بیماری توان بودن دگر بار)     «سعدی»

چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن// که می‌گویند ملاحان سرودی// اگر باران به کوهستان نبارد// به سالی دجله گردد خشک رودی

چه خوشست دوشاب فروشی، هیچ‌کس نخرد خودت بنوشی.» «چه عزائیست که مرده‌شور هم گریه می‌کنه.

چه علی خواجه، چه خواجه علی.

چه مردی بود کز زنی کم بود.» (چو از راستی بگذری خم بود…)     «عنصری»

چه مردی بود کز زنی کم بود// چو از راستی بگذری خم بود»   «عنصری»

چیزی که شده پاره، وصله ور نمی‌داره.

چیزی که عوض‌داره گله‌ نداره.

آ – ا     ب – چ     ح – د     ذ – ش     ص – ق     ک – م     ن – ی