ضرب المثل های فارسی
در این بخش لیست ضرب المثل ها و اصطلاحات رایج زبان فارسی به ترتیب حروف الفبا ارائه گردیده است.
حرف ن:
نابرده رنج گنج میسر نمیشود// مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد « سعدی »
ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت.
ناز عروس به جهازه.
نازکش داری ناز کن، نداری پاهاتو دراز کن.
نبرد رگی تا نخواهد خدای (اگر تیغ عالم بجنبد ز جای …)
نخود توی شلهزرد.
نخودچی توی جیبم میکنی اونوقت سرم را میشکنی؟
نخودچی شو دزدیده.
نخود همه آش.
ندید بدید وقتی بدید به خود برید.
نذر میکنم واسه سرم خودم میخورم و پسرم.
نردبون، پله به پله.
نردبون دزدها.
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هر طفل نیسوار کند تازیانهاش « صائب تبریزی »
نزدیک شتر نخواب تا خواب آشفته نبینی.
نزن در کسی را تا نزنند درت را.
نسیه، نسیه آخر به دعوا نسیه.
نشسته پاکه.
نفسش از جای گرم در میاد.
نکرده کار نبرند بکار.
نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن.
نمی شه بهش گفت بالای چشمش ابروئه .
نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
نوکر باب، شیش ماه چاقه شیش ماه لاغر.
نوکر بیجیره و مواجب تاج سر آقاست.
نو که اومد به بازار کهنه میشه دلآزار.
نون اینجا آب اینجا؛ کجا بروم به از اینجا؟
نون بدو، آب بدو، تو به دنبالش بدو.
نون بده، فرمون بده.» «نون به هم قرض میدن.
نون به همهکس بده، اما نان همهکس مخور.
نونت را با آب بخور منت آبدوغ نکش.
نون خونه رئیسه، سگش هم همراهشه.
نون خودتو میخوری حرف مردمو چرا میزنی؟
نون خودتو میخوری حلیم حاج عباسو هم میزنی؟
نون را به اشتهای مردم نمیشه خورد.
نون را باید جوید توی دهنش گذاشت.
نونش توی روغنه.
نونش را پشت شیشه میماله.
نون گدایی رو گاو خورد دیگه به کار نرفت.
نون نامردی توی شکم مرد نمیمونه.
نون نداره بخوره پیاز میخوره اشتهاش واشه.
نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی.
نه آفتاب از این گرمتر میشود و نه غلام از این سیاهتر.
نه از من جو، نه از تو دو، بخور کاهی برو راهی.
نه به اون خمیری نه به این فطیری.
نه به اون شوری شوری نه به این بینمکی.
نه بباره نه به داره، اسمش عمو موندگاره.
نه بر مرده، بر زنده باید گریست (گر این تیر از ترکش رستمی است …) « فردوسی »
نه پسر دنیائیم نه دختر آخرت.
نه پشت دارم نه مشت.
نه پیر را برای خر خریدن بفرست نه جوان را برای زن گرفتن.
نه خانی اومده نه خانی رفته.
نه چک زدم نه چونه، عروس اومد به خونه.
نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی به سگ دهی.
نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم// الهی بخت برگردد از این طالع که من دارم
نه دزد باش نه دزد زده.
نه راه پس دارم نه راه پیش.
نه سر پیازم نه ته پیاز.
نه سر کرباسم نه ته کرباس.
نه سرم را بشکن نه گردو توی دومنم کن.
نه سیخ بسوزه نه کباب (کاری بکن بهر ثواب …)
نه عروس دنیا نه داماد آخرت.
نه شیر شتر نه دیدار عرب.
نه مال دارم دیوان ببره نه ایمان دارم شیطان ببره.
نه نماز شبگیر کن نه آب توی شیر کن.
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند (هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست…) « حافظ »
نیش عقرب نه از ره کین است// اقتضای طبیعتش این است
نیکی و پرسش؟
نیمطبیب خطر جان، نیمفقیه خطر ایمان
حرف و:
وای به باغی که کلیدش از چوب مو باشه.
وای به خونی که یک شب از میونش بگذره.
وای به کاری که نسازد خدا.
وای به مرگی که مردهشور هم عزا بگیره.
وای به وقتی که بگندد نمک.
وای به وقتی که چاروادار راهدار بشه.
وعده سر خرمن دادن.
وقت خوردن، خاله، خواهرزاده را نمیشناسه.
وقت مواجب سرهنگه، وقت کارکردن سربازه.
وقتی که جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت نبود؟
وقت رفتن من و بی بی دو به دو وقت خوردن من و بی بی 49
وقتی مادر نباشه با زن بابا باید ساخت.
حرف ه:
هادی، هادی، اسم خودتو به ما نهادی.
هر آن کس که دندان دهد نان دهد « سعدی »
هر جا آشه، کچلک فراشه.
هر جا خرسه، جای ترسه.
هر جا سنگه به پای احمد لنگه.
هر جا که پریرخیست دیوی با اوست.
هر جا که گندوم نده مال من دردمنده.
هر جا که نمک خوری نمکدون نشکن.
هر جا مرغ لاغره، جایش خونه ملا باقره.
هر جا هیچ جا، یک جا همه جا.
هر چه از دزد موند، رمال برد.
هر چه بخود نپسندی به دیگران نپسند.
هر چه بگندد نمکش میزنند// وای به روزی که بگندد نمک
هر چه پول بدی آش میخوری.
هر چه پیش آید خوش آید.
هر چه خدا خواست همان میشود// هر چه دلم خواست نه آن میشود
هر چه دختر همسایه چلتر، برای ما بهتر.
هر چه در دیگ است به چمچه میاد.
هر چه دیر نپاید دلبستگی را نشاید.
هر چه رشتم پنبه شد.
هر چه سر بزرگتر، درد بزرگتر.
هر چه سفره خالی تر، رختخواب گرم تر.
هر چه عوض داره گله نداره.
هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.
هر چه که پیدا میکنه خرج اتینا میکنه.
هر چه مار از پونه بدش میاد بیشتر در لونهاش سبز میشه.
هر چه میگم نره، بازم میگه بدوش.
هر چه نصیب است نه کم میدهند// ور نستانی به ستم میدهند
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست// ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاهنیست « حافظ »
هر چی سنگه مال پای لنگه
هر چیز به دیده خوار آید عاقبت روزی به کار آید.
هر خری را به یک چوب نمیرونند.
هر دم از این باغ بری میرسد// تازهتر از تازهتری میرسد « نظامی »
هر دودی از کباب نیست.
هر رفتی، آمدی داره.
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
هر سرازیری یک سر بالایی داره.
هر سرکهای از آب، ترشتره.
هر سری را سودایی است.
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی.
هرکس از هر جا روندهاست با ما برادرخوندهاست
هرکسی پنج روزه نوبت اوست (دور مجنون گذشت و نوبت ماست…) « حافظ »
هرکسی از ظن خود شد یار من// از درون من نجست اسرار من « مولوی »
هرکسی کار خودش ، بار خودش ،آتیش به انبار خودش.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش// بازجوید روزگار وصل خویش « مولوی »
هرکه بامش بیش، برفش بیشتر.
هرکه به یک کار، به همهکار؛ هرکه به همهکار به هیچکار.
هرکه به امید همسایه نشست گرسنه میخوابه.
هرکه تنها قاضی رفت خوشحال برمیگرده.
هرکه خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.
هرکه خری نداره غمی نداره.
هرکه خیانت ورزد دستش در حساب بلرزد.
هرکه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد گوید.
هرکه در این بزم مقربتر است// جام بلا بیشترش میدهند
هرکه را زر در ترازوست، زور در بازوست.
هرکه را طاووس باید جور هندوستان کشد.
هرکه را مال هست و عقلش نیست// روزی آن مال مالشی دهدش// وآنکه را عقلهست و مالش نیست// روزی آن عقل بالشی دهدش « عمادی شهریاری »
هرکه را میخواهی بشناسی یا باهاش معامله کن یا سفر کن.
هرکه شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد.
هرکه نان از عمل خویش خورد// منت از حاتم طائی نبرد
هرکی به فکر خویشه کوسه بفکر ریشه.
هرکی خر شد، ما پالونیم.
هرکی که زن نداره، آروم تن نداره.
هر گردی گردو نیست.
هر گلی زدی سر خودت زدی.
هزار تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره.
هزار تا دختر کورو یکروزه شوهر میده.
هزار دوست کمه، یک دشمن بسیار.
هزار قورباغه جای یه ماهی رو نمیگیره.
هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.
هشتش گرو نهاست.
هلو برو تو گلو.
هم از توبره میخوره هم از آخور.
همان آش است و همان کاسه.
همان خر است و یک کیله جو.
هم چوب را خوردیم هم پیاز را و هم پول را دادیم.
هم حلوای مردههاست هم خورش زندهها.
هم خدا را میخواهد هم خرما را.
هم خر را میخواهد، هم خرما را.
همدون دوره، کردوش نزدیک.
همسایه نزدیک، بهتر از برادر دور.
همسایهها یاری کنید تا من شوهرداری کنم.
هم فاله و هم تماشا.
همکار همکارو نمیتونه ببیند.
هم لحافه و هم تشک.
هم میترسم هم میترسونم.
همنشین به بود تا من از او بهتر شوم.
همنشین تو از تو به باشد، تا تو را عقل و دین بیافزاید.
همه چیز را همگان دانند.
همه ابری هم بارون نداره.
همه خرها رو به یک چوب نمیرونند.
همه رو مار میگزه مارو خرچسونه.
همه سرو ته یه کرباسند.
همه قافله پس و پیشیم.
همهکاره و هیچکاره.
همه ماری مهره نداره.
هر مرغی انجیر نمیخوره.
همیشه آب در جوی آقا رفیع نمیره یه دفه هم در جوی آقا شفیع میره.
همیشه روزگار به انسان رو نمیکنه.
همیشه شعبان، یک بار هم رمضان.
همیشه ما میدیدیم یه دفعه هم تو ببین.
همینو که زائیدی بزرگش کن.
همینو کم داشتیم.
هنوز آش خور
هنوز باد به زخمش نخورده.
هنوز دهنش بوی شیر میده.
هنوز سر از تخم در نیاورده.
هنوز گرسنگی نکشیدی تاعاشقی یادت بره
هنوز غوره نشده مویز شده.
هنوز دو قورت و نیمش باقی مانده.
هوو هوو را خوشگل میکنه جاری جاری را کدبانو.
هیچ ارزونی بیعلت نیست.
هیچ انگوری دوبار غوره نمیشه.
هیچ بدهی را به هیچ بستانی کاری نیست.
هیچ بدی نرفت که خوب جاش بیاد.
هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه.
هیچ چراغی تا به صبح نمیسوزه.
هیچچیز شرط هیچچیز نیست.
هیچ دوئی نیست که سه نشه.
هیچ دودی بیآتش نیست.
هیچ عروس سیاه بختی نیست که تا چهل روز سفید بخت نباشه.
هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد.
هیچکاره، رقاص پای نقاره.
هیچکاره و همهکاره.
هیچکس از پیش خود چیزی نشد// هیچ آهن خنجر تیزی نشد// هیچ قنادی نشداستادکار// تا که شاگرد شکرریزی نشد
هیچکس را توی گور دیگری نمیگذارند.
هیچکس روزی دیگری را نمیخوره.
هیچکس نمیگه ماست من ترشه.
هیچ گرونی بیحکمت نیست.
حرف ی:
یابو برش داشته.
یابوی پیشآهنگ آخرش توبرهکش میشه.
یا خدا یا خرما.
یار بد، بدتر بود از مار بد.
یارب مبادا که گدا معتبر شود (…گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود)
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.
یار قدیم، اسب زینکردهاست.
یار، مرا یاد کنه ولو با یک هل پوک.
یا زنگی زنگ باش یا رومی روم.
یا علی غرقش کن منهم روش.
یا کوچهگردی یا خانهداری.
یا مرگ یا اشتها.
یا مکن با پیلبانان دوستی// یا بنا کن خانهای در خورد پیل « سعدی »
یکی رو تو ده راه نمیدادند سراغ کدخدا رو میگرفت.
یک ارزن از دستش نمیریزه.
یک مرده به نام به که صد زنده به ننگ.
یک انار و صد بیمار.
یک بار جستی ملخی، دو بار جستی ملخی، آخر به دستی ملخی.
یک بز گر گله را گر میکند.
یک سر است و هزار سودا؛ یکدل دارد و هزار دلبر.
یک داغدل بس است برای قبیلهای.
یکدم نشد که بی سر خر زندگی کنیم.
یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب.
یک ذره شاخ بهتر از هزار ذرع دمه.
یک من ماست چقدر کره میده/ کره داره.
یکی به نعل و یکی به میخ.
یکی کمه، دو تا غمه، سه تا خاطر جمه.
یکی مرد و یکی مردار شد یکی به غضب خدا گرفتار شد.
یکی میبره یکی میدوزد.
یکی میمرد ز درد بینوایی؛ یکی میگفت: خانوم زردک میخواهی؟
یکی نون نداشت بخوره پیاز میخورد که اشتهاش واشه.
یکییهدونه یا خل میشه یا دیوونه.
یهبام و دوهوا.
یهپا چارق، یه پا گیوه.
یهپاش این دنیا یه پاش اون دنیاست.
یهپول جیگرک سفرهقلمکار نمیخواد.
یهتب یه پهلوانو میخوابونه.
یهتختهاش کمه. (خل و کمعقل است)
یهجا میل و مزاره را نمیبینه یه جا ذره رو در هوا میشماره.
یهچیز بگو بگنجه.
یهحموم خرابه چهلتا جومهدار نمیخواد.
یهخونه داریم پنبهریسه، میون هفتاد ورثه.
یهدست به پیش و یهدست به پس.
یهدست صدا نداره.
یهدستم سپر بود، یهدستم شمشیر، با دندونام که نمیتونم بجنگم.
یهدیوانه سنگی به چاه میندازه که صدتا عاقل نمیتونن بیرون بیارن.
یهروده راست توی شیکمش نیست.
یهروزه مهمونیم و صدساله دعاگو.
یهروز حلاجی میکنه سهروز پنبه از ریش ورمیچینه.
یهسال بخور نون و تره صدسال بخور نون و کره.
یهسوزن به خودت بزن و یهجوالدوز به مردم.
یهسیب و که به هوا بندازی تا بیاد پایین هزارتا چرخ میخوره.
یهشکم سیر بهتر از صدشکم نیمسیر.
یهعمر گدایی کرده هنوز شب جمعه رو نمیدونه.
یهکاسهچی صدتا سرناچی.
یهکفش آهنی میخواد و یهعصای فولادی.
یه کلاغ و چهلکلاغ.
یهگوشش دره یهگوشش دروازه.
یهلاش کردیم نرسید دولاش میکنیم که برسد.
یک دست صدا ندارد.
یهلقمه نون بربری من بخورم یا اکبری.
یهمرید خر بهتر از یهده شیشدانگ.
یهمو از خرس کندن غنیمته.
یهمویز و چلقلندر.
یهنه بگو، نهماه رو دل نکش.
یهوقت از سوراخ سوزن تو میره یهوقت از در دروازه تو نمیره.
یه دکمه آورده میگه یه دست کت و شلوار از روش بدوز
آ – ا ب – چ ح – د ذ – ش ص – ق ک – م ن – ی